در ژاپن اتفاقی بسیار مهیب و مصیبتی وحشتناک اتفاق میافتد و میلیارد ها دلار خسارات و هزاران نفر کشته و زخمی میدهد،اما واکنش و رفتار عمومی به این فاجعه در جامعه ژاپن بسیار درس اموز و در واقع یک کلاس آموزشی عملی رفتارهای انسانی در برابر دنیا قرار میگیرد.
ده نکته یادگرفتنی از ژاپن:
1) آرامش
حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود.
2) وقار
صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
3) توانمندی
بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند.
4) رحم و شفقت
مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند مقداری آذوقه تهیه کنند.
5) نظم
غارتگری دیده نشد. زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.
6) ایثار
پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند.
7) مهربانی
رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند. دستگیری فراوان از افراد ناتوان.
8) آموزش
از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند.
9) وسایل ارتباط جمعی
در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقط گزارشات آرامبخش.
10) وجدان
هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند.
در دنیا هیچ چیزی به اندازه آموختن برای ساختن یک زندگی انسانی اهمیت ندارد و این آموزش از هر قوم و ملیتی میتواند باشد.
متاسفــانـه بـرخـی از مــردان بسیاری از ارزشـهـای والای انسانی را نادیده گرفته و وقـتـی زنـی را مـورد تـوجـه قـرار می دهند، دو فکر نکوهیده و ناپسند زیر به سرعت از ذهنشان خطور مینماید:
?- او بدون لباس چگونه بنظر خواهد رسید؟
?- روابط جنسی او چگونه خواهد بود؟
هنگامی کـه زنـان مـردی را مورد توجه قرار می دهند، معمولا سه فکر از ذهنشان عبور میکند:
?- آیا شاغل است؟
?- آیا شغل خوبی دارد؟
?- آیا او میتواند شغل خوبی را تـا مـدتی کـافی حفظ کند تا هر دو بتوانیم از مـنفعت آن بهرمند شویم؟
شاید این دلیل آن باشد که چرا مردان احـساس میکنند پذیرفته شدن آنها توسط یک زن منوط به گذراندن یک تست مشکل در مورد وضعیت جسمانی و مالیشان است.
مردها نگاهی سر سری دارند، زن ها موشکافانه میبینند
بـرخـلاف بـاور عـمومی، زنـها بـیشتر از مردان به مسائل دیداری اهمیت می دهند. آنـها تـمایل دارنـد آنچه را که دوست دارند ببینند. این دیدن لـزوما همـراه با خـیـره شـدن و زل زدن نیست و لزومی ندارد که آن چیز کاملا واضح و آشکار باشد.
یک نـگـاه گذرا کافیست که تمام جزئیات در ذهن آنها ثبت گردد. مردان تحسین می کنـنـد زنـان تـفتیش؛ یک زن ممکن است قبل از اینکه چشم در چشم یک مرد دوخته باشد و یـا ایـنـکه توجهش را به خود جلب نموده باشد، بخواهد تصمیم به علاقمند شدن به آن مرد بگیرد.
مـردان پـستی بلندی ها و برجستگی ها را مورد توجه قرار می دهـنـد، زنان ساخـتـار و بـنیان را. آنها به چشمها، دستها، دندانها، لبـخـند و کلاس مردان نـیـز توجه می کـنـنـد.
زنهایی که بیشتر به خصوصیات وجودی مردان اهمیت می دهنـد، به مردان صادق، اهل گردش روی، قابل اعتماد و با استیل، زیرک، خوش مشرب و باکلاس توجه میکنند.
چنین مردانی به عـنـوان افرادی دوست داشـتـنی، مـهربان و علاقمـنـد بـه دیـگران درنظر گرفته می شوند. آنها محدوده وسیعی از تماسها و بـرخـوردهای شـخـصی را ایجاد و نگهداری میکنند.
زن ها از چشمهایشان بـرای برقراری ارتبـاط با مـرد مورد علاقه خود استفاده میکنند. از طرف دیگر مردها، از تماسهای چشمی و دیداری در مورد زن مورد علاقه خود اجتناب مینمایند.
با اینکه زنها می گویند که دوست ندارند یک مرد به بدن آنها خیره شود، وقتی مـردی که ممکن اسـت به او عـلاقمند باشند عمیقا در چشمهایشان نگاه میکند، بدون اینـکه ابراز کنند، احساس شعف و شادمانی بسیار می نمایند.
مردی که میداند برای انتقال علاقه خود به همسر آینده اش چگونه باید از چشمهایش استفاده کند موفقتر از مردی خواهد بـود که از نگاه کردن مستقیم به چشمهای زن مورد علاقه اش خودداری می کند. تبادل تماسهای چشمی مرحله آغازین ابراز علاقه محسوب میگردد.
اغلب زنها می توانند بگویـند که آیا یـک مـرد چشم های خـائن، چشم های دروغگو، چشم های متقلب، چشم هـای مـتــاهل، چشمهای منحرف و چشمهای صادق دارد یا خیر.
چنانچه مردی از چشمهایش به صـورتی نادرست استفـاده کند، مـمـکن اسـت شـانس موفقیت در برگزیدن همسر مورد علاقه اش را از دست بدهد. زنها قوه درک بالایی دارند. آنها می تـوانند از نگاه یک مرد احساس کنند که آیا او صادق و قابل اعتماد است یا خیـر.
اگر مردی از بـرقرای تـمـاس چشمـی بـا زن مـورد عـلاقـه اش خـودداری کـنـد، پـیـغـامـی میفرستد مبنی بر نداشتن تجربه کافی درمورد زنها،خجالتی بودن و عدم اعتماد بنفس و اگر خیلی شدید به وی خیره شود، باعث ناراحتی او خواهد شد.
مـردانـی کـه تـجـربـه زیادی در مورد زن ها ندارند بصورت شهوانی و نادرست به آنها نگاه میکنند. مردانی کـه نگاهی مطمئن حاوی پیغام ” میتوانم ترا داشته باشم!” ، بـه همسر آینده اشان دارند، او را مجذوب خودشان میکنند.
بغیر از اینکه زن هـا دستان یـک مـرد را برای اینکه ببیند آیا حلقه ازدواج دارد یا خیر، نگاه میـکنند، یک دلیل دیگر را نیز دنبال میکنند.
اگر انگشت انگشتر یک مرد از انگشت سبابه او بلندتر باشد، مفهومش این است که سطح تستوسترون ( تستوسترون هورمونی در بدن است که برای تحرکات جنسی، تنظیم مقدار چربی، نگهداری عضلات، تعدیل قند و فشار خون و جلوگیری از افسردگی مورد نیاز است ) بـالایی دارد. اگـر انـگشـت انـگشتر کوتاه تر از انگشت سبابه باشد، مقدار تستوسترون کمتر از میزان متوسط آن است.
مـردها به سادگی و به اندازه زنها لبخند نمی زنـنـد. اگـر یـک زن خـوشـحـال بـاشـد و یـا احساسات مسرت بخشی را تجربه کند، لبخند میزنـد.
در میـهمـانی های فامیلی خود اگر دقت کنید کمتر مردی را میـبینید که لبخند بر چهره اش باشد. اغلب آنها طوری بنظر میرسند که گویی از حضورشان در میهمانی خوشنود نیستند.
افرادیکه دارای چهره ای مـعمولی هستـند و لبخند میزنند اغلب جذاب تر از مردان خوش قیافه و زنـان زیـبـایی هستند که لبخند نمیزنند.
لبخند یک مرد نشان دهنده دلربایی، خوش بینی، مهربـانـی و با احـسـاسی او اسـت و بیانگر آن است که آنچه را که می بینـد دوسـت دارد و از هـمه مـهمتر شخصی است که می توان با او ارتباط برقرار نمود. هنگامیکه ما لبخند میزنیم عضـلات صـورتمان سیستم عصبی را برای تولید هورمون خاصی بنام “مورفین مغزی” تحریک میـنماید.
ایـن هورمون در ما احساسی دلپذیر و آرامش بخش ایجاد میکند. ترشح آن یک اثر بی حـسی نـیز به دنبال خواهد داشت.
کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.برای مثال ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتیدمتشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای جملاتی از جمله “چقدر چاق شدی؟“، “چقدر لاغر شدی؟“، “چقدر خسته به نظر میآیی؟“، “چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟“، “چرا ریشت را بلند کردی؟“، “چراتوهمی؟“، “چرا رنگت پریده؟“، “چرا تلفن نکردی؟“، “چرا حال مرا نپرسیدی؟” و …. بگوییم” :سلام به روی ماهت“، “چقدر خوشحال شدم تو را دیدم“، ” همیشه در قلب من هستی” و…
حال که این را دانستیم بیایید از این اصطلاح زیبا و ادبی درست استفاده کنیم
اگر شما هم یکی از قربانیان بی وفایی هستید، اکنون در سراشیبی مسیر زندگی تان قرار گرفته اید
اغلب زوجهایی که چنین مشکلی دارند، معتقدند که تا به حال هیچ گاه چنین هیجانات شدیدی را تجربه نکرده بودند
آنها احساس خشم، افسردگی، ترس، گناه، تنهایی و شرمساری می کنند
همسری که مورد بی وفایی قرار گرفته است، همیشه از خودش می پرسد: چطور توانست چنین کاری با من بکند؟ چطور توانست به من خیانت کند و بارها و بارها به من دروغ بگوید؟ هرگز دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم
چنین فردی، دچار احساس خشم و انزجار شدیدی می شود و احساس می کند به قدری آسیب دیده است که حتی قادر به بیان آن در قالب کلمات نیست
وقتی زوجین چنین هیجانات شدیدی را تجربه می کنند، پرسش اساسی این است که آیا بهبود اوضاع و رفع اختلالات زناشویی امکانپذیر است یا خیر؟ چطور می توان این بحران را پشت سر گذاشت؟ حتی در صورت بهبود، آیا قادریم با خاطره این خیانت و بی وفایی به زندگی مشترک ادامه دهیم؟ متخصصان و مشاوران ازدواج با اطمینان پاسخ می دهند که بله و به شما اطمینان می دهند که در صورت در نظر گرفتن این پیشنهادات و البته دریافت کمکهای تخصصی، آینده خوبی در انتظار زندگی مشترک تان خواهد بود
? گام اول: آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید؟ ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدت طولانی دچار مشکل جدی بوده است، خواه آن را تشخیص داده باشید یا نه
یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را بر طرف نکرده اید به همین دلیل بی وفایی فرصت رشد پیدا کرده است
شاید آزار دهنده باشد اما علت اصلی بی وفایی در زندگی زناشویی، کمرنگ شدن ردپای عشق است
قربانی بی وفایی باید از خودش بپرسد: چه بلایی بر سر عشق مان آمد؟ در برطرف کردن کدام نیاز او شکست خوردم؟ ? گام دوم: به هیچ وجه این وضعیت را تحمل نکنید
ازدواج ارتباطی اختصاصی است که در آن دو نفر یکی می شوند و باید با هم بمانند
سه نفر در این میان نمی گنجد
ظهور بی وفایی به معنای این است که زندگی مشترک قبل از این از هم پاشیده است
بنابراین بویژه به زنان توصیه می شود که مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرند و درصدد باشند که برای همسر بی وفا روشن کنند که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنند
اشتباه نکنید، منظور ما این نیست که با فهمیدن این مساله، داد و فریاد به راه اندازید، همه دوستان و آشنایان را مطلع سازید و یا حتی خانه را ترک کنید بلکه منظور ما این است که به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید
در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سرخورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر، زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی اجازه می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسر شان جا باز کند
شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید، مشکلات را شناسایی و حل کنید و شخص ثالث را کم کم از زندگی خویش بیرون کنید
اجازه ندهید به همین راحتی زندگی چند ساله تان را از دست داده و همه چیز را رها کنید
اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید، با همسرتان صحبت نکنید اما به نقشهای زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان، آشپزی و
عمل کنید
? گام سوم: بدانید چه انتظاری داشته باشید
اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف بینجامد
فرآیند بی وفایی دردی غیرقابل تحمل را به افراد وارد می کند
اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید، نه تنها عذاب کمتری می کشید، بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید
یکی از بهترین راهها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟ برای مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه، وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب و در غیاب فرزندان(البته اگر صاحب فرزند هستید) به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته است که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند ؟و
در برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستیهایی است که اگر شناسایی و اصلاح شود، مشکلات تا حد زیادی بر طرف می شود اما در برخی دیگر از موارد، زن و مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است
اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود
شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید
بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو طرف است ? گام چهارم: شروع به رفع نیازهای یکدیگر کنید در این مرحله همسر خیانت دیده باید سعی کند نیازهای عاطفی را که فردی دیگر برای همسرش برطرف می کند، به شکل بهتری برطرف کند
زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازسازی کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر، فصل تازه ای از عشق را در زندگی خود برنامه ریزی کنند
وقتی در نهایت می آموزید مهم ترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید، عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود
بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است
آنها با عبور از این شرایط سخت به همراه یکدیگر متوجه می شوند که بیشتر از همیشه یکدیگر را دوست دارند
بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهم شان کار کنند
وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید، زندگی مشترک تان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گامهای اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید
توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست
زوجین در قالب کلام، نگرشهای خود را درباره خویشتن، مخاطب خود، مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند
با توجه به اهمیت این مساله در یادداشتهای آتی به شما آموزش داده خواهد شد که چگونه از این طریق، رابطه زناشویی تان را بهبود بخشید
نکته آخر و بسیار مهم این است که اگر شما جز آن دسته از زنانی هستید که مورد بی وفایی قرار گرفته اید انجام اقدامات پیشنهاد شده را به شما توصیه می کنیم از طرف دیگر مراجعه نزد مشاور خانواده به همراه همسرتان را اکیدا توصیه می کنیم
گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیز بین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح نماید