ایران ما به سواحل شمال ,مشهد و شیراز خلاصه نمی شود بلکه هزاران دیدنی مذهبی ,تاریخی و طبیعی در آن یافت می شود که شاید اسم آنها به گوش شما هم نرسیده باشد. برای رسیدن به این زیبایی ها فقط کافیست چشم هایتان را باز کنید و به جستجو بپردازید .حتما شگفت زده خواهید شد. در این ایمیل شما را با 10 کوه برتر و دیدنی ایران آشنا می کنیم. 1. دماوند کوه دماوند بلند ترین کوه ایران و همچنین بزرگترین آتشفشان خاور میانه است. این کوه در بخش مرکزی رشته کوه البرز و بخش لاریجان شهرستان آمل قراردارد. اگرچه این کوه از لحاظ تقسیمات کشوری جزء رشته کوه البرز است اما در زوهای صاف و آفتابی در تهران ,قم و ورامین هم قابل رویت است. این کوه اولین اثرطبیقی است که در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و در اساطیر و کتاب های متعدد از آن نام برده شده است. این کوه به عنوان بلندترین کوه کشور همواره مورد توجه کوهنوردان بوده است.همچنین دماوند دارای چشمههای آب گرم لاریجان، اسک و وانه است. 2.دنا دِنا بلندترین قله رشتهکوههای زاگرس در باختر ایران و در باختر مرکز فلات ایران است. 3.زرد کوه زرد کوه بختیاری با حداکثر ارتفاع بیش از 4200 متر دومین کوه زاگرس از نظر ارتفاع (پس از دنا) است. از قلل زیبا و معروف آن میتوان به شاه شهیدان، زرده، دوزرده، هفتتنان، کلونچین و کینو اشاره کرد. در این میان، قلّه کلونچین، با ارتفاع 4221 متر بلندترین قله زردکوه بختیاری است. همچنین قله شاه شهیدان هم 4150 متر بلندی دارد. 4.تفتان تَفتان نام تنها آتشفشان فعال در سراسر ایران است. این کوه در منطقه? جنوب شرقی ایران، در استان سیستان و بلوچستان قرار گرفتهاست. این قله در حدود چهار هزار متر از سطح آبهای آزاد ارتفاع دارد و بلندترین قله در منطقه جنوب شرقی ایران است. نزدیکترین شهر به تفتان خاش نام دارد. 5.توچال توچال قلهای در شمال تهران و به ارتفاع 3962 متر میباشد که بخشی از دامنه رشتهکوههای البرز است. دامنه? جنوبی توچال مجاور با شهر تهران و قله? آن مشرف به این شهر است. پیست اسکی و تله کابین تلهکابین توچال دارای سه خط اصلی و سه خط تلهسییژ و یک خط تلهاسکی میباشد. روی هم رفته درازای سه خط اصلی این تلهکابین، نزدیک به 7500 متر است که در میان تلهکابینهای نصب شده در دنیا یکی از طولانیترین خطوط تلهکابین پیوسته به شمار میرود. ایستگاه سوم این تله کابین در ارتفاع 2000 متری از سطح دریا، ایستگاه پنجم در ارتفاع 3000 متری و ایستگاه هفتم در ارتفاع 3700 متری از سطح دریا است. 6.اشتران کوه اشتران کوه، از بلندترین رشته کوههای کوهستان زاگرس است رودهای کوچک بسیاری از این قلهها سرچشمه مىگیرند که مهره زرین، ماربره، گهررود، دره دایى و دره دزدان از آن جملهاند. دریاچه گهر در یکى از دامنههای جنوب باختری اشترانکوه و در دره گهررود قرار دارد. 7.بیبی شهربانو کوه بیبی شهربانو در جنوب شرقی تهران قرار دارد 8.کوه سبلان سبلان با تلفط ترکی آذربایجانی ساوالان و در تالشی سفلون، نام کوهی است مرتفع در شمال غرب کشور و در استان اردبیل 9.سهند سهند نام قلهای در جنوب شهر تبریز دراستان آذربایجان شرقی است 10.کوههای مریخی کوههای منحصربهفرد و زیبای مریخی که در جاده چابهار به گواتر دیده میشوند، از زیباترین مناظر طبیعی ایران هستند که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
بلندای این قله 4448 متر است و در 35 کیلومتری شمال غربی شهر یاسوج در شهر سیسخت جای گرفتهاست. شهرستانی که این قله در آن قرار دارد نیز شهرستان دنا نام دارد.بارش سالانه در این قله از 600 تا 1200 میلیمتر است و رودهای بسیاری نیز از آن سرچشمه میگیرند.
این کوه در نزدیکی کوهرنگ در استان چهار محال و بختیاری در ایران قرار دارد.رشته کوه های زرد کوه بختیاری در جنوب غربی ایران و از انتهاییترین قسمت غربی استان چهارمحال و بختیاری تا شرق و شمال شرق خوزستان امتداد یافتهاست. این رشته کوه یکی از غنیترین ذخایر طبیعی آب ایران است و دو رودخانه? پرآب کشور (کارون و زایندهرود) نیز از دامنههای آن سرچشمه میگیرند.
تفتان در زبان پارسی به معنای مکان گرما است. این آتشفشان فعال است و گازهای گوگرد در دهانه آن منتشر میشوند. کوهنوردان عموما از یال غربی صعود میکنند که پناهگاه مجهزی ساخته شدهاست.
به دلیل وزش بادهای سنگین و سرد در فصل زمستان عموماً صعود به این قله بسیار دشوار است.
مشهورترین و پر رفت و آمدترین پناهگاهها و جانپناههای توچال به ترتیب از شرق به غرب کلکچال، شروین، شیرپلا، ایستگاه پنجم تله کابین، اسپیدکمر و پلنگچال هستند که همگی آنها مشرف به تهران هستند.
کار ساخت تلهکابین توچال، در سال 1353 به دست بهمن باتمانقلیچ و با همکاری شرکت فرانسوی «پوما» و شرکت اتریشی «دوپل مایر» آغاز شد و در سال 1357 پایان یافت.
از سال 2003 مهمانپذیری به نام «هتل توچال» در ایستگاه هفتم تلهکابین توچال تکمیل و راهاندازی شدهاست. نمای این هتل از چوب بوده و به دامنه? شمالی توچال و دامنه? جنوبی البرز مرکزی و قلل آزادکوه و خلنو اشراف دارد. قدیمیترین جانپناه کوهنوردی ایران (اسپید کمر) در جنوب قله? توچال و شرق ایستگاه 5 قرار دارد.
این رشته کوه بخشى از چینخوردگى زاگرس (میانى) است که در امتداد شمال باختری - جنوب خاوری به طول حدود 50 کم و عرض حدود 2 تا 11 کم در فاصله دو شهرستان دورود و الیگودرز از استان لرستان قرار گرفته است، به گونهای که از 10 کیلومتری جنوب خاور شهر دورود آغاز، و به جنوب روستای چقاگرگ منتهى مىشود.
دامنههای اشتران کوه از دیرباز محل استقرار برخى طوایف بوده است؛ خاندان فضلویه که از کردهای شام شمرده مىشدند، پس از مهاجرت از آنجا و عبور از میافارقین و آذربایجان، دامنههای شمالى اشترانکوه را به عنوان محل استقرار خود برگزیدند. آنان بعدها به اتابکان لرستان شهرت یافتند.
مراتع دامنههای اشتران کوه مورد استفاده عشایر این ناحیه است. اشتران کوه و به ویژه دریاچه گهر دارای جاذبههای طبیعى بسیاری است.
این رشته کوه از لحاظ گونههای جانوری و گیاهی جزء مناطق حفاظت شده است و در سال 1348 جزء محیط زیست جهانی قرار گرفت.
از گونههای جانوری آن میتوان به خرس قهوهای، روباه، کفتار، گراز، گرگ خاکستری، بز کوهی، قوچ و از پرندگان میتوان به عقاب، کبک، جغد، اردک و شاهین اشاره کرد که همگی تحت حفاظت محیط زیست میباشند.
در اشترانکوه پسته کوهی به فراوانی یافت میشود و پوشش گیاهی متنوع آن اعم از گون، ریواس و استپها در شیب ملایم بعضی نقاط و گلهای طبیعی و خودرو محل مناسبی برای جانوران ساکن در اشترانکوهاست که در آن زاد و ولد کرده و از آنان تغذیه میکنند.
در دامنههای کوه ری و بر فراز صخرهای کوهستانی، بنایی گنبدی مینایی به نام بقعه بیبی شهربانو واقع است.
پایین پلههای بقعه بیبی شهربانو و در سمت راست غاری به چشم میخورد که مدخل تنگ و باریکی دارد.
داخل غار نیز برای نذر شمع روشن میکنند. در قسمتی از این غار پنجرهای مشبک قرار دارد.
در این کوه ساختمانی کهن به نام بقعه بیبیشهربانو وجود دارد.
آثار باقیمانده از بافت تاریخی ری که دیوار اصلی برج و باروی این شهر بوده در شمال روی بلندیهای چشمه علی تا غرب کوه بی بی شهربانو، ادامه مییابد.
کوه سبلان در شمال شرقی و در 25 کیلومتری جنوب شرقی مشگین شهر قرار دارد.
سبلان سومین قله بلند ایران و یک کوه آتشفشانی غیر فعال است. ارتفاع قله این کوه 4811 متر است و در بالای قله آن دریاچه کوچکی قرار دارد.
سبلان به خاطر آبگرمهای طبیعی دامنه کوه، طبیعت تابستانی زیبا و پیست اسکی معروف الوارس مورد توجه گردشگران است.
در جبهه غربی، قله سلطان و در کنار جانپناه سنگی به شکل عقاب قراردارد که در طول زمان به نمادسبلان تبدیل شده است.
این قطعه سنگ که به واقع اعجاز طبیعت است به شکل عقابی است که نشسته و سر را به جانب شرق چرخانده است.
این کوه در طول جغرافیایی 47 درجه و 50 دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی 38درجه و 17دقیقه شمالی قرار گرفتهاست.
برای این کوه عظیم 60 کیلومتر طول و 45 کیلومتر پهنا تخمین میزنند و سطحی که به وسیله آن در آذربایجان قرارگرفته نزدیک به 6000 کیلومترمربع است.
سلسله کوههای سبلان به طور کلی سه قله معروف دارد قله بزرگ آن به سلطان و دو قله دیگر به هرم و کسری مشهورند.
امتداد سبلان شرقی - غربی است و از شرق و شمال و جنوب کوهی به نام قوشه داغ آن را به رشته کوه ارسباران متصل میکند.
قسمت شرقی کوه سبلان به قله آتشفشان سبلان که در ارتفاع 4811 متری قرار دارد منتهی میشود.
در قله آن دریاچهای زیبا به چشم میخورد و تمام قلل سبلان در ایام سال پوشیده از یخ و برفهای دائمی است.
ارتفاع کوه سهند از سطح دریا 3695 متر میباشد و مخروطی بسیار پهن و گسترده دارد که از توفها و خاکسترهای فوران تشکیل گردیده و بر اثر آبهای جاری درههای تنگی در آنها ایجاد شده است.
سهند در زمره کوههای رشته کوههای البرز است که در شمال مراغه و از غرب به شرق کشیده شده و بلندترین قله آن جام نام دارد که 3710 متر ارتفاع دارد. سهند و جام دو قله به هم چسبیده این رشته کوه میباشند.
سهند در تمام سال پوشیده از برف است. دامنههای سهند در طول سال پوشیده از گل و ریحان و لاله واژگون است.
کوهستان سهند بعد از سبلان یکی از بزرگترین و مهمترین برجستگیهای آذربایجان و از معروفترین کوههای آتشفشان و خاموش ایران است که در 50 کیلومتری جنوب تبریز و 40 کیلومتری شمال مراغه قرار گرفته است.
قله منفرد و آتشفشانی خاموش سهند در میان جلگه آذربایجان قد برافراشته است این کوهستان آتشفشانی خاموش شبیه آرارات و البرز و سبلان بوده خط فاصل بین دو توده خروجی البرز و توده ارمنستان به وجود آمده است.
ارتفاع متوسط سهند 1400 تا 2200 متر بوده که در آن بریدگیهای سخت، دامنههائی با شیب تند با تنگههای باریک و رشته کوهها کشیده شده در موازات یکدیگر به وجود آمده است.
در این تنگههای کوهستانی رودخانههای پر آبی به سوی دو آبگیر عمده آذربایجان یعنی دریاچه ارومیه و دره قزل اوزن جریان دارند.
جهت رشته کوههای سهند اکثراً شرقی - غربی است ولی در مجموع کوههای سهند به صورت شعاعی در جهت مساوی کشیده شدهاند.
حد شرقی سهند، شهرستان هشترود تا دره قزل اوزن و حد غربی آن سواحل شرقی دریاچه ارومیه میباشد.
حدود 40 تا 50 کیلومتر پس از چابهار به سمت بندرگواتر، کوههایی در سمت چپ جاده نمایان میشود که به کوههای مینیاتوری یا مریخی معروفند. وجود این کوهها با توجه به منظره کاملا متفاوتی که در سمت راست جاده و رو بهسوی دریا وجود دارد، باعث میشود تا یکی از زیباترین جادهها و مناظر طبیعی استان سیستان و بلوچستان بهوجود آید که به دلیل عدم معرفی، کمتر مورد بازدید قرار گرفتهاند.
این کوهها که از منحصربهفردترین کوههای ایران است، به ثبت و حفاظت محیط زیست نیز در نیامدهاند تا دست کم به این وسیله نامشان در فهرست مناظر زیبا و بینظیر ایران بهجا گذاشته شود.
کوههای مریخی مناظری از کوههای کره ماه را برای انسان تداعی میکنند و جنس رسوبی آنها و همچنین فرسایش خاص کوهها موجب ایجاد شیارها و تراشهای زیبایی شده است که گویی نقاشی ماهر آنها را به تصویر کشیده است.
این کوهها که چاک چاک هستند و شکلهای نامانوس دارند و فاقد پوشش گیاهی هستند و به خاطر غیرعادی بودنشان، در سالهای اخیر و در میان گردشگران، به کوههای مریخی شهرت یافتهاند، نمونههای بدبوم (بدلند) هستند که پدیده بومشناختی ویژهای است.
رنگ تقریبا سفیدرنگ کوه (چیزی میان طوسی و سفید) با واریزههای بسیار در پای آن، وجود گرما و حرارت و شرجی هوا و رطوبت نسبتا بالا و سوی دیگر آن دریا که بهاین منظره آغوش گشوده است، مناظری رویایی و تخیلی را در ذهن بیننده پدید میآورد. همین منظره منحصربهفرد که جاده چابهار ـ گواتر آن را به دو نیم تقسیم کرده، باعث شده تا این جاده به یکی از زیباترین جادههای ایران تبدیل شود. یکسو کوههای مخروطی مریخی با آن رنگ خاکستری خیالانگیز و سوی دیگر دریای سبز و ماسههای اندکی سرخ با درختچههای بیابانی در کرانه آن.
دشت که در میان جاده آبگیر میشود، تالابهایی را پدپد میآورد، که در سوی دریا صورتی است و در سوی کوه خاکستری مایل به سفید. جایی که به آن تالاب صورتی میگویند. این جاده که با سراشیبیها و سربالاییهای بسیار، نمایان شدن گاهبهگاه دریا در سمت چپ و نظاره منظره از ارتفاع، از جاذبههای خاص گردشگری در استان سیستان و بلوچستان است.
همه ما سعی میکنیم که از افراد بزرگ درس زندگی بگیریم و دوست داریم رمز و راز موفقیت آنها را بدانیم. اما فراموش میکنیم که گاهی بزرگترین درسهای زندگی از کوچکترین موجودات کنار ما گرفته میشوند. مثلاً مورچهها را در نظر بگیرید. آیا باور میکنید که این موجودات کوچک میتوانند به ما یاد بدهند که چطور باید زندگی بهتری داشته باشیم؟ از رفتار مورچهها میتوانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک میکنند. 1. مورچهها هیچوقت تسلیم نمی شوند. آیا متوجه شدهاید که چطور مورچهها همیشه به دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت شما خواهد بود. هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمیدارد و عقب نمیکشد. همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد. چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راههای جایگزین برای رسیدن به اهدافمان باشیم. 2. مورچهها همه تابستان به فکر زمستان هستند. داستان قدیمی گنجشک و مورچه را یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچهها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان خود هستند—درحالیکه گنجشک برای خود خوش میگذراند. مورچهها میدانند که تابستان—اوقات خوش—برای همیشه نمیماند. بالاخره زمستان میآید. این درس خیلی خوبی است. وقتی زندگی خوب میشود، نباید مغرور شوید و تصور کنید که هیچوقت زندگیتان با شکست روبهرو نخواهد شد. با دیگران با ملاطفت و مهربانی رفتار کنید. برای روزهای سخت پسانداز کنید و به فکر آینده باشید. و یادتان باشد که اوقات خوب همیشه نیستند اما انسان های خوب همیشه هستند. 3. مورچهها همه زمستان به فکر تابستان هستند. وقتی با سرمای طاقتفرسای زمستان مواجه میشوند، همیشه به خودشان یادآور میشوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا میرسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچهها بیرون میآیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور میکنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز میگذرد. اوقات خوش فرا میرسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی داشته باشید. 4. مورچهها هرچه از توانشان برمیآید را انجام میدهند. مورچهها چه مقدار غذا در تابستان جمع میکنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هرچه که از دستتان برمیآید را انجام دهید. یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر غذا جمع کرده است. عقب نمیکشد و به این فکر نمیکند که چرا باید اینقدر سخت تلاش کند. از حقوق کم خود هم شکایت نمیکند. آنها فقط سهمشان را از کار انجام میدهند. موقیت و خوشبختی معمولاً درنتیجه 100% به دست میآید—یعنی همه آنچه که در توان دارید را به کار گیرید. اگر به اطرافتان نگاه کنید، افراد موفقی را میبینید که با هرچه در توانشان هست زحمت میکشند. پس: 1) عقب نکشید. 2) به فکر آینده باشید. 3) مثبتاندیش باشید. 4) تا منتهای توان خود تلاش کنید. و یک درس دیگر هم هست که میتوانید از مورچهها یاد بگیرید. آیا میدانستید که مورچهها میتوانند شیئی با 20 برابر وزن خود حمل کنند؟ شاید ما هم همینطور باشیم. ما میتوانیم سختیها را به دوش بکشیم و حجم کارهای سخت و زیاد را مدیریت کنیم. دفعه بعد که چیزی موجب ناراحتیتان شد و تصور کردید که قادر به تحمل آن نیستید، دلسرد نشوید. به آن مورچه کوچک فکر کنید و یادتان باشد که شما هم میتوانید وزن بیشتری را به دوش بکشید!
همه ما سعی میکنیم که از افراد بزرگ درس زندگی بگیریم و دوست داریم رمز و راز موفقیت آنها را بدانیم. اما فراموش میکنیم که گاهی بزرگترین درسهای زندگی از کوچکترین موجودات کنار ما گرفته میشوند. مثلاً مورچهها را در نظر بگیرید. آیا باور میکنید که این موجودات کوچک میتوانند به ما یاد بدهند که چطور باید زندگی بهتری داشته باشیم؟ از رفتار مورچهها میتوانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک میکنند. 1. مورچهها هیچوقت تسلیم نمی شوند. آیا متوجه شدهاید که چطور مورچهها همیشه به دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت شما خواهد بود. هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمیدارد و عقب نمیکشد. همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد. چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راههای جایگزین برای رسیدن به اهدافمان باشیم. 2. مورچهها همه تابستان به فکر زمستان هستند. داستان قدیمی گنجشک و مورچه را یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچهها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان خود هستند—درحالیکه گنجشک برای خود خوش میگذراند. مورچهها میدانند که تابستان—اوقات خوش—برای همیشه نمیماند. بالاخره زمستان میآید. این درس خیلی خوبی است. وقتی زندگی خوب میشود، نباید مغرور شوید و تصور کنید که هیچوقت زندگیتان با شکست روبهرو نخواهد شد. با دیگران با ملاطفت و مهربانی رفتار کنید. برای روزهای سخت پسانداز کنید و به فکر آینده باشید. و یادتان باشد که اوقات خوب همیشه نیستند اما انسان های خوب همیشه هستند. 3. مورچهها همه زمستان به فکر تابستان هستند. وقتی با سرمای طاقتفرسای زمستان مواجه میشوند، همیشه به خودشان یادآور میشوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا میرسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچهها بیرون میآیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور میکنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز میگذرد. اوقات خوش فرا میرسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی داشته باشید. 4. مورچهها هرچه از توانشان برمیآید را انجام میدهند. مورچهها چه مقدار غذا در تابستان جمع میکنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هرچه که از دستتان برمیآید را انجام دهید. یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر غذا جمع کرده است. عقب نمیکشد و به این فکر نمیکند که چرا باید اینقدر سخت تلاش کند. از حقوق کم خود هم شکایت نمیکند. آنها فقط سهمشان را از کار انجام میدهند. موقیت و خوشبختی معمولاً درنتیجه 100% به دست میآید—یعنی همه آنچه که در توان دارید را به کار گیرید. اگر به اطرافتان نگاه کنید، افراد موفقی را میبینید که با هرچه در توانشان هست زحمت میکشند. پس: 1) عقب نکشید. 2) به فکر آینده باشید. 3) مثبتاندیش باشید. 4) تا منتهای توان خود تلاش کنید. و یک درس دیگر هم هست که میتوانید از مورچهها یاد بگیرید. آیا میدانستید که مورچهها میتوانند شیئی با 20 برابر وزن خود حمل کنند؟ شاید ما هم همینطور باشیم. ما میتوانیم سختیها را به دوش بکشیم و حجم کارهای سخت و زیاد را مدیریت کنیم. دفعه بعد که چیزی موجب ناراحتیتان شد و تصور کردید که قادر به تحمل آن نیستید، دلسرد نشوید. به آن مورچه کوچک فکر کنید و یادتان باشد که شما هم میتوانید وزن بیشتری را به دوش بکشید!
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواست یجوری داداش کوچیکمو سر بنیس کنم!رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونست چوس فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن بخوردن یهو گریه م گرفت! با چشمای خیس تا ته غذامو خوردم که همه با هم بمیریم!!!!!!!
اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید وبند حجاب بود با روسری میشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره
اعتراف یکی از دوستان:مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد .صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود ... یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی ... یهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نمیشد
وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه ،پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد ، و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر صفیحی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم
سوار اتوبوس شدم، رفتن تو قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری 3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاء گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم ، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد
اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت، یه روز که طرف اومده بود عربده کشی تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام، رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو نه نگاه بم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد ، منم سه پیچش شدم ، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه
احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم
اعتراف میکنم بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم
اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت