پيام
+
*داستان عبرت آموز* دختر و پسري عاشق هم ميشن و تصميم
ميگيرن با هم ازدواج کنند، پدرِ دختر به شدت
مخالفت ميکنه.
دختر که نميتونه رضايت پدر رو بگيره، تصميم
ميگيره که با پسر فرار کنه، پدر دختر وقتي
متوجّهِ موضوع ميشه، با ازدواجِ اونها
موافقت ميکنه . يک هفته قبل از عروسي دختر
در چاله اي ميافته و تمام لباسهايش گلي
ميشه!
کشاورزي نوين
92/4/10
♂IPS/IDS♀
دختر به خانه بر ميگرد و لباسش رو ميشوره
ولي باز لکّه اي به جاي ميمونه.
شب ، فرشته اي به خواب دختر مياد و ازش
ميخواد که حتما تا قبل از عروسي اون لکّه ها
رو بر طرف کنه ولي دختر خواب رو نديده
ميگيره!! شب بعد همان فرشته به خوابِ
مادرش ميره و همين در خواست رو از اون
ميکنه،
مادرِ دختر لباس هارو باز ميشوره ولي اون هم
نميتونه لکه رو بر طرف کنه.
♂IPS/IDS♀
فردا شب زنگِ خانه به صدا در مياد!
و اونها متوجّه ميشن که همون فرشته هست که
مياد جلو و يه بسته اي رو به دختر ميده...
دختر در حالي که ترسيده بود به فرشته نگاه
ميکنه،
فرشته ميگه:
پودر شستشوي برف با قدرت تميز كنندگي فوق
العاده، پاکسان به سلامتِ خانواده ميانديشد!
;)
.: حسين :.
:)
♂IPS/IDS♀
:)