شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ بابا بزرگم هشتاد سالشه هميشه اصرار ميکنه که بزاريد من از خونه تنهايي برم بيرون مگه زنداني گرفتيد ؟ ميخوام برم نون و روزنامه و اينا بگيرم يه روز بعد از کلي اصرار گفتيم باشه برو ولي مواظب باش ! رفته نونوايي محل به همه ي اونايي که تو صف بودن گفته عجب روزگاري شده ، پنج تا دختر دارم پنج تا پسر اونوقت تو اين سن و سال من پيرمرد بايد بيام تو صف وايسم نون اونارم من بگيرم. تا يه مدت هرکس منو تو محل ميديد...
DARYAEI
:D
بابابزرگتو دوست دارم :D
هههههههچ بااببزرگ آدم فروشي:دي
خيال من
:D
♂IPS/IDS♀
رتبه 0
0 برگزیده
911 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top